×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

حرف دل

دو کلمه حرف حساب

× چینی نازک تنهایی منو بی خیال تو فقط بیا
×

آدرس وبلاگ من

rezasoltan.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/rezasoltan

Access to the friends list is not allowed for anyone
× Access to this person's groups list is not allowed for anybody

شاخه و برگ

يک روز گرم، شاخه اي مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند و به دنبال آن از برگ هاي ضعيف و کم طاقت جدا شدند و آرام بر روي زمين افتادند.

شاخه چندين بار اين کار را دد منشانه و با غرور خاصي تکرار کرد تا اينکه تمام برگ ها جدا شدند و شاخه از کارش بسيار لذت مي برد.

برگي سبز و درشت و زيبا به انتهاي شاخه محکم چسبيده بود و همچنان در مقابل افتادن مقاومت مي کرد. باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ي خشکي که مي رسيد آن را از بيخ جدا مي کرد و با خود مي برد. وقي باغبان چشمش به آن شاخه افتاد با ديدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد . بعد از رفتن باغبان مشاجره بين شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين و چند بار خوش را تکاند تا اينکه به ناچار برگ با تمام مقاومتي که داشت از شاخه جدا شد و بر روي زمين افتاد باغبان در راه بازگشت وقتي چشمش به آن شاخه افتاد بي درنگ آن شاخه را از بيخ قطع کرد. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد بر روي زمين افتاد .

ناگهان صداي برگ جوان را شنيد که مي گفت: اگر چه به خيالت زندگي ناچيزم در دست تو بود ولي همين خيال واهي پرده اي بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کني نشانه ي حياتت من بودم.

دوشنبه 5 فروردین 1392 - 6:49:34 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


حسین پناهی چه زیبا گفته روحش شاد


زود قضاوت نکنید


poem


osho


داستانی زيبا از مولانا اندر احوالات بعضی اطرافيان ما


تفكر


جلسۀ توجيهي فرشتگان با ایرانیها، قبل از ورود به بهشت


متن وصیت نامه داریوش كبیر


osho


صداقت


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

783587 بازدید

132 بازدید امروز

240 بازدید دیروز

1806 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements